سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، زنده کننده جان و روشنی بخش خرد و کشنده نادانی است . [امام علی علیه السلام]
ســراج
کارگاه آموزشی یک ساعته !!!!!!!!!!!!!!!!
  • نویسنده : سراج:: 86/8/8:: 4:22 عصر
  •  

    کارگاه آموزش وبلاگ نویسی اون هم در عرض یکساعت یا حقیقت را بگویم 45 دقیقه ، نوبره وااللاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا !!!!!!!!!!

    الان استاد جلسه چون سرشون شلوغه ما رو (مجبور !!!!!!!!!) تشویق کردند یه پست بزاریم . خب ما هم از آنجایی که حرف استاد فصل الخطاب همه امور زندگی مان است ، شروع کردیم به نوشتن .

    فونت خط 10 باشد ، این مطلبی است که هم اکنون استاد گرانقدر در حال توضیح آن هستند .

    رنگ سیاه در وبلاگ نویسی زننده است ( نمیدونم چرا ؟ ایشون گفتن ، هر چند بعضی ها می گن مشکی رنگ عشقه !!!!!!) رنگ وبلاگ بهتره آبی باشه . رنگ فونت بهتره مشکی باشه ( اینو هم میگن (منظورم استاده ) نظره منه !!!!!! خب آخه اخوی چرا نظر شخصی رو اعمال می کنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ها !!!!!!!!!!)

    حالا لینک دادن یا لینک کردن دوستان و سایر ......

    الان مجبورم مطلب رو نصفه بزارم !!!!!!!!!!!!!!!!!!

    لینک !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

     


    قدم رنجه ها ()
    ---------------------------------------------------
    صد حیف که ماه رمضان رفت ...
  • نویسنده : سراج:: 86/7/23:: 4:18 عصر
  • امروز حسابی تو دیوارم ، یه جوری که دل و دماغ نوشتن رو هم نداشتم فقط وبگردی کردم که البته نتیجه این وبگردی هم شد تازه شدن داغ دلم برا از دست دادن ماه مبارک ، ربطشو به هم نمیدونم ولی یه مطلب تو فردا نیوز خوندم که میزارم شما هم استفاده کنید

    ((

    ناشنیده ای از ملاقات شگفت علّامه جعفری با امیر المومنین (ع)
    دکتر غلامعلی رجائی
    درست است که می گویند هر کاری مقدر است در زمان خودش انجام بشود. ماههاست تصمیم داشتم خاطره ای از استاد فرزانه حضرت علامه محمدتقی جعفری تبریزی را که در دیدار اخیر چند ماه پیش از بیت معظم له از فرزند فرهیخته شان آقا علیرضا شنیده بودم برای اطلاع خوانندگان عزیز به قول امروزیها قلمی کنم و اندکی از دینی را که مردم همیشه و همیشه بر امثال این حقیر دارند اداء نمایم تا اینکه این فرصت دست داد و در ماه مبارک رمضان که ماه شهادت علی است این تقدیر رقم خورد!

    این خاطره که به ظهور تجلی ولی الله اعظم حضرت امیر المومنین علی بن ابیطالب (ع) بر جناب علامه حکایت دارد. خاطره ای بسیار شگفت و تکان دهنده است و شاید اگر از کسی جز علامه روایت شده بود باور آن قدری دشوار می نمود از این قرار است : مرحوم علامه جعفری که در صداقت گفتار و روایت ایشان هیچگونه تردیدی نیست و هرکس که از نزدیک ایشان را می شناخت و از جمله این کمترین که از سالهای آغازین جنگ تا زمان ارتحالشان توفیق حضور مکرر در محضرشان را داشتم – می داند و می دانم که آنچه را می گفت و می نوشت و عمل می کرد درست همان بود که می اندیشید و بدان اعتقاد داشت و در عمل به آن رسیده بود به یکی از شاگردان نزدیک خویش که از وی خواسته بود تجلی حضرت علی (ع) را در دوران طلبگی در نجف اشرف به خود بیان کند پس از انقلاب روحی که با شنیدن این نام مبارک به او دست داد ضمن تایید آن خاطره که در جای خود بسیار شنیدنی است به ملاقات دوم خود با حضرت امیر (ع) در منزل مسکونی شان در تهران چنین اشاره کردند : روزی که در کتابخانه منزل مشغول نوشتن یکی از جلدهای شرح و تفسیر نهج البلاغه بودم غرق در نوشتن- بودم که ناگهان احساس کردم دستی از پشت سر بر شانه من قرار گرفت و همزمان ظاهراً صدایی شنیدم که بمن می فرمود دستتان درد نکند با اینکه در آن لحظه جز من کسی در کتابخانه نبود با احساسی که از این حادثه بمن دست داد به پشت سرم برگشتم تا ببینم این دست و صدای کیست ولی وقتی هیچ کس را ندیدم تعجب و حیرت من بیشتر شد از طرفی چون هیچ شکی در شنیدن صدا و احساس آن دست بر شانه ام نداشتم با مشاهده این صحنه چنان حال و احساس عجیبی بمن دست داد که احساس کردم تا لحظاتی دیگر روح از پیکرم خارج خواهد شد و در آستانه جدایی روح از بدنم هستم.

    برای اینکه قدری به حال اولیه بازگردم از جا برخاستم و کتابهایی را که در قفسه نزدیک من بودند بدون هدف خاصی به زمین ریختم و دوباره در قفسه چیدم تا مگر بحال عادی خود بازگردم ولی آن حسّ هنوز در من بود و مرا رها نمی کرد و بدنم به شکل عادی خود باز نمی گشت دیگر بار برای بازگشت به وضعیت عادی خود جارو را برداشته و حیاط منزل را جارو کردم تا بلکه قدری آرام شوم ولی تأثیری نداشت و انگار روح من در اثر آن حادثه قصد داشت از بدن خارج شود ناگهان فکر دیگری بخاطرم رسید که قرآن بخوانم و قدری در مناجات با خدا گریه کنم که این تدبیر کار خود را کرد و وضع جسم من بحال عادی خود بازگشت .

    استاد می فرمود در اثر این عنایت حضرت علی (ع) پس از آن به هر کتابی که در باره موضوعی خاص مانند فیزیک ، شیمی ، تاریخ و ... مراجعه می کنم در کمال حیرت می بینم آن موضوع را بلد هستم و انگار قبلاً آن را خوانده و دانسته ام .

    محقق گرامی جناب آقای کریم فیضی که تألیفات ارزشمندی درباره حیات پربار علمی استاد انجام داده است در ص 87 کتاب خود دیدار با علی می نویسد این خاطره را آقای سیدی از ارادتمندان حضرت استاد در مصاحبه ای که در فروردین ماه سال 1378 با وی انجام داده برای او نقل کرده است .

    وقتی این خاطره را از آقا علیرضا یادگار مرحوم استاد شنیدم به یادم آمد که حضرت ایشان در مجلد یازدهم شرح و تفسیر نهج البلاغه به کرامتی دیگر از تجلی و عنایت حضرت امیر المومنین به خود در این کتاب ارزشمند چنین اشاره می کند که به هنگام نوشتن تفسیر خطبه حالتی در من بوجود آمد که در تفسیر خطبه هفتاد آن حضرت با الفاظ معمول و متداول احساس ناتوانی خاصی می کنم لذا قلم را برای لحظاتی به زمین گذاشتم و به عظمت آن بزرگ مرد مظلومی که پس از پیامبر با عظمت ترین شخصیت بشری در هستی است اندیشیدم ناگهان بدون اراده قلم در دست من قرار گرفته و بدون اینکه از خود اختیاری داشته باشم حضرت سطوری را بدست من بر صفحه کاغذ جاری کردندو ... گوارا باد این تجلّی بر حضرت استاد که با نام علی در بیانات خویش نرد عشق می باخت و در آتش عشق او می گداخت .

    اینک که ماه خدا فرا رسیده و المنه لله که در میکده باز شده و حضرت عشق ، عشاق خود را به ضیافت خاص خود فراخوانده است تا در این اوقات نورانی جانشان را آکنده از نور کند از خدا بخواهیم هر که و هر جا و هرچه هستیم به برکت این ماه و شهید آن علی ، خود ما را از ما بگیرد و از آن هیچ باقی نگذارد تا با خروج از این ماه فقط و فقط او را ببینیم و از او بگوئیم و در همه حال او را بجوئیم و همه او شویم و همنوا با هاتف زمزمه کنیم :

    که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو
    بارالها ، بحرمت و عظمت و منزلت و شأن امیر المومنین علی در نزد تو ، در این ماه شراب «بی خودی» در کام جان ما بریز و ما را از خود بی خود فرما و در دریای عظمت خودت غرق کن . امین ))
     
    هر کی میتونه ربطشو بین خودشو ماه مبارک و این مطلب پیدا کنه !!

    قدم رنجه ها ()
    ---------------------------------------------------
    سلام
  • نویسنده : سراج:: 86/6/10:: 6:43 عصر
  • اومدم و سلام کنم و از همه رفقا حلالیت بطلبم

    قرار بود از طرح طهورا که برمی گردیم بشینیم مثل بچه ی آدم انتقال مطلب داشته باشیم ؛ ولی با اجازه ما نیومده درگیر کارهای اردوی غرب شدیم و همین پنج شنبه برگشتیم . ان شاالله سر فرصت هم هم طرح طهورا رو تشریح می کنم و هم خاطرات اردوی زائرین یار ( جبهه های غرب کشور ) رو براتون می نویسم .(( گوش شیطون کر ))

    یا علی !


    قدم رنجه ها ()
    ---------------------------------------------------

    گفتم شاید یه عده کتاب رو پیدا نکنند تصمیم گرفتم تو این پست یه قسمت از کتاب رو براتون بزارم ، امیدوارم استفاده کنید . 
    به نقل از کتاب " در و صدف " نوشته محمد شجاعی :
    (( .... بد حجابی و بی حجابی و نیز عدم رعایت اصول شرعی در روابط با نامحرم شخص را
    در معرض خشم خداوند قرار می دهد . چرا که وجود شخص ، هم آلوده به گناه می شود و هم آلوده کننده دیگران و این چیزی نیست که خداوند برای بندگانش دوست داشته باشد .خداوند بارها وبارها در نامه و پیام رحمتش که توسط پیامبر رحمت (ص) برای ما فرستاده اعلام داشته که من فاسقان و فاسدان و مفسدان را دوست ندارم . بنابر این کسانی که فرمان او را درباره حجاب و روابط با نامحرم زیر پا می گذارند قطعا مورد خشم خدا هستند .

    در این صورت این زندگی چه لطفی دارد ؟؟؟؟؟؟

    چه فایده که ما از ثروت ، قدرت و رفاه و محبوبیت در بین مردم برخوردار باشیم و همه لذات برای ما فراهم باشد ولی به غضب خدا گرفتار شویم ؟
    بزرگان دین و همه انبیاء و ائمه و اولیای خدا حاضر بودند سخت ترین آزارها و شکنجه ها را
    تحمل کنند ، ولی هرگز لحظه ای دجار خشم خدا نشوند . چرا که خشم خدا یعنی دوری از محبوب حقیقی و محرومیت از سعادت .


    گیرم که ما محبوب هزاران و میلیون ها نفر از بندگان خدا بشویم چه فایده اگر محبوب خدا
    نباشیم . چرا خشم خدا را با خشنودی بندگان ناچیز خدا بخریم ؟ گیرم که هزاران پیروزی در جهات مادی به دست آوریم ، همینکه بدانیم مبداء متعال از ما راضی نیست تمام پیروزی ها رنگ می بازد و ذره ای ارزش ندارد  . پیروزی های ظاهری نباید ما را گول بزند و عقل و شعور را از ما بگیرد و ما را دچار عذاب دردناک الهی کند که " ان ربک لشدیدالعقاب ".

    با تو هستم خانومی که در حجابت مخالفت خدا را می کنی . آیا اگر با این مخالفت که با خدا می کنی با مرگ روبه رو شوی چه خواهی کرد و چه خواهد شد ؟
    با زنان و دختران بی دین و بی ایمان ، که اعتقادی به خداوند و روز جزا ندارند و شرمی از بد
    عاقبتی و رسوایی دنیا و آخرت ندارند حرفی ندارم ، آنها بنده هوس های خود واسیر دامهای شیطانند .

    با تو هستم که مسلمانی ! نمی دانم نامت چیست ؟ شاید فاطمه ، زهرا ، زینب ، طاهره ، صدیقه ، ..... یکی از دهها اسم مقدس و یا غیر از اینها باشد . هر که هستی و نامت هرچه هست ، به من بگو آیا میتوانی بدون عشق خداوند زندگی کنی ؟ بدون اینکه دوستش داشته باشی یا او  تو را دوست داشته باشد ؟

    به من بگو چه چیزی ارزش از دست دادن محبوبیت و عشق او را دارد ؟
    اویی که تو را آفریده و همیشه با تو بوده و خواهد بود ، اویی که همه چیز تو از اوست و
    روزی که همه چیز و همه کس تو   را تنها میگذارند فقط و فقط اوست که با تو خواهد بود و تویی که در برابر او مسئول کرده های خود هستی .

    به من بگو چه چیز ارزش خشم او را دارد ؟ هوس خودت یا میل دیگران ؟ چرا باید عشق و رضایتش را فدای خود خواهیها و هوسهای خود و یا دیگران کنیم ؟


    " اگر پایتان را به طرف مرد یا زن محترمی دراز کنید و حتی به جانب بچه ای ، آیا کار درستی
    است ؟ و اگر کتابی که شرح زندگی انبیا و اولیای خدا باشد در برابر پای شما باشد چه می کنید ؟ و اگر دیدید در برابر پایتان قرآن کتاب الهی قرار گرفته چه ؟ تصور می کنم که اگرمسلمان باشید به قرآن ، تورات ، به انجیل و به آنچه منسوب به خداست احترام میگذارید و اگر ار کسی چنین عملی را دیدید می فرمایید پایت را جمع کن ، جمع کن ، جمع کن . اما اگرچند آیه از قرآن را زیر پای گذارید چطور ؟ آیه شراب را ، آیه قمار را ، آیه حجاب را ،‌آیه پیامبر را ،‌آیه خدا را ! پایت را بردار ، بردار ، بردار ".

    باید توجه داشته باشی که مسئله فساد و فحشا ، به خصوص در مورد زنان و دختران پاکدل کشورهای اسلامی ، یک توطئه خطرناک است .اصولا رشد جریان بی بندو باری و منکرات در این کشورها یک توطئه از پیش طراحی شده و یک برنامه شیطانی با مقاصد شیطانی است که در قالبها و با اسم های فریبنده ای نظیر آزادی ، تمدن ، استقلال ، دموکراسی ، توسعه و نظایر اینها به ملل مظلوم و با همکاری

    حکام ظالم  و خودپرست تحمیل شده است . این توطئه یک اعلان جنگ با دین و اخلاق و با همه ارزش های الهی و انسانی است .

    موفقیت یا شکست دشمنان بسته به پذیرفتن و یا عدم پذیرش این برنامه از سوی مردم است.هر کسی با این شیاطین در برنامه هایشان همراهی کند و آنها را بپذیرد خود از آنان است و در جبهه شیطان و حزب شیطان است و در حق جبهه نور و هدایت و حزب خدا خیانتی بزرگ کرده است . و هر کسی با تمسک به خداوند و آیین حیات بخش او در مقابل این برنامه ها مقاومت کند ، دوست خدا و در حزب خداست . اوست که خداوند قلبش را در بهشت آرامش . روشنایی قرار می دهد وو محبوب فرشته هایش می کند و فرشته ها به او خطاب می کنند که نترس و غمگین مباش ما تو را به بهشتی که به تو وعده شده بود مژده می دهیم . حال این تو هستی که باید تصمیم بگیری در کدام حزب باشی . حزب خدا یا حزب شیطان ؟

    از طرف دیگر خداوند ، همان طور که برای نافرمانی و گناه عذاب و عقاب قرار داده ، همان طور هم برای کسانی که به فرمانهای او عمل می کنند پاداش اخروی قرار داده است . هر قدر هم سختی انجام دستورهای الهی بیشتر باشد خداوند پاداش بیشتر و  بزرگتری برای انجام دهنده آن عطا می فرماید . چنانچه حضرت علی (ع ) می فرماید (( ثواب کار به اندازه سختی آن است )). و نیز می فرماید (( بهشت با آرزو به دست نمی آید .


    آری بهشتی که اندازه آن به اندازه همه آسمان و زمین است و در آن انواع  بی شماری از
    نعمت ها و لذتهای مادی و معنوی و هرچه که انسان اراده و میل نماید و هر آنچه که به فکر و دل هیچ انسانی خطور نمیکند، وجود دارد و زنان و مردان مومن در آن حیاتی جاودانه و بی پایان دارند هرگز با آرزو و بدون همراه بردن ایمان و عمل صالح به دست نمی آید و تحصیل ایمان و عمل صالح نیازمند صبر و تحمل و دوری از تنبلی و کسالت و خودخواهی و راحت طلبی است .

    بنابر این حجاب علاوه بر آثار دنیایی فراوانش و علاوه بر اینکه خود وسیله ای برای کسب کمالات معنوی و درجات والای انسانی می باشد موجب برخورداری از اجر عظیم اخروی می شود همچنانکه بد حجابی و بی حجابی علاوه بر آثار  زیانبار دنیوی موجب محرومیت از کسب کمالات انسانی و الهی نیز گرفتاری به عذاب و عقاب اخروی می گردد.

    یا علی !

        
     

     


    قدم رنجه ها ()
    ---------------------------------------------------
    دم خروس یا قسم حضرت عباس ....!!
  • نویسنده : سراج:: 86/4/7:: 2:45 صبح
  • هو المحبوب

    من شاید خیلی دیر به دیر آپ می کنم با وجودی که می دونم یا نباید کاری انجام بدم یا اگر ضرورت انجامش رو تشخیص دادم باید تا

    آخرش برم .....
    و البته انسان جایزالخطاست !( برای توجیه بی تعهدیم اینو نگم چی بگم ؟!) خیلی وقت بود میخواستم یه پست بزارم درباره حجاب

    یا طرح ارتقاء امنیت اجتماعی ( از بس توی این طرح با بدحجابی مبارزه شد دیگه این طرح تو ذهنم با کلمه حجاب مترادف شده

    !!!!!!!!!!!!!) هر چند می دونم الان میگید ای بابا " دنیا رو آب ببره ،‌ تو رو خواب می بره ". به هر حال همینه که هست .

    من میخوام در مورد موضوعی بنویسم یا بهتر بگویم باری صحبت کنم که به گفته بسیاری از کارشناسان با طرح نیروی انتظامی به

    سر منزل مقصود نخواهد رسید ( بار کج به منزل نمیرسد ) .

    منفی بافی نمی کنم اما تناقض گویی بین دستگاههای فرهنگی کشور گویای این است که ایها الپلیس و الانتظامیون ! شما

    نمیتونید .

    از کجا می گم از همونجایی که اگر برگردید یه کم به عقب تر ، (یه کم دیگه ، آها آها همین جا ، نه دیگه عقب تر نرو همین جا خوبه)

    متوجه خواهید شد که دقیقا با استارت این طرح از سوی نیروی انتظامی موج خبر و مصاحبه ، گفتگوی معمولی ، گفتگوی ساده ،

    گفتگوی ویژه ، گفتگوی راه راه ، گفتگوی گلدار ( این تقسیم بندی گفتگو توی هیچ کتابی در مورد خبرنگاری و ارتباطات و رسانه ها

    یافت نمیشه ، حتی خود آقای قندی هم نتونسته اینطوری تقسیم کنه یواشکی می گم ، آها گوشتو بیار جلو ، این تقسیم بندی

    مال خودمه که بعد ها شاید تصمیم گرفتم در قالب کتاب  یا جزوه به علاقمندان حرفه خبرنگاری و ارتباطات ارائه بدم !!!!!!!!!( و انواع

    و اقسام گزارش هایی بود که از رسانه های گروهی به ویژه ، (تاکید می کنم )به ویژه رسانه ملی پخش شد که ، بله ، گره کور این

    کلاف با این بگیر و ببند ها وا نمیشه ! ما باید فرهنگسازی کنیم .

    و این جا بود که ایها المسلمون ! بالاخره ما نفهمیدیم دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را !!!!!!!!! 

    از یه طرف فرمانده نیروی انتظامی و دوستان با کلی اعتماد به نفس میگن تحقیقات و پژوهشهای فراوانی در این زمینه صورت

    گرفته و قطعا به نتیجه خواهد رسید و فلان و بهمان و از چندین طرف دیگه !!!( آخه من موندم نیروی انتظامی برای اجرای یک چنین

    طرحی یواشکی تحقیق کرده که این همه مدعی پیدا شده که ؟آقا این طرح کارشناسی نشده و عاقبت نداره یا وقتی اینا داشتن

    تحقیق می کردند ، صاحبش ( اونا یعنی مدعیان فرهنگ مملکت ) توی باغ نبوده که حالا این همه کارشناس پیدا شده که الا و بلا

    اینطورکی نمیشه !( 

    خونه دایی و عمه و دختردایی و ... اینا هم میری هر کس یه حرفی میزنه یکی میگه نوش جون بی حجابا ! یکی میگه به اونا چه

    ربطی داره مردم دوست دارن هر طور که میخوان راه برن تو کوچه و خیابون ! و یکی مثل من نشسته داره به بحث گوش میده (

    من در حیرتم این همه کارشناس تو فامیل داشتیم چرا نیروی انتظامی سراغ اینا نیومده!!!!!!!!!!!!!!!!( که بعدا یه حالی از همشون

    بگیره .

    خیلی ها تایید کردند و خیلی ها هم تایید نکردند و تازه حرف در آوردند که آقا به شما چه ؟ ها ؟ که توی مسائل شخصی مردم

    دخالت می کنید و کلی داد و بیداد که توی ایران آزادی نیست و ما داریم اینجا نفله میشیم . و آهای سازمان ملل و حقوق بشری ها

    ما رو دریابید !!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    خیلی ها هم هیچی نگفتند و سکوت کردند تا ببینند نسیم کدامین سوی خوشتر است ، به همان سو جیم کنند !!

    خلاصه ، بازار بازی با الفاظ که آقا حجاب یه مسئله  فردیه یا اجتماعی ، امنیتیه یا سیاسی ، اقتصادیه ( روی سهمیه بندی بنزین یا

    قیمتش تاثیر میزاره یا نه ) یا غیر اقتصادی و ............ حسابی داغه غافل از اینکه فعلا که قبل و بعد طرح فرقی نکرده جز اینکه یه

    عده یه کم بهشون سخت گذشت ( آخه یهو با یه قیافه عجیب و غریب گرفتنشون و بعد هم یه تذکر و شاید یه کم تهدید و بعد تر هم یه

    تعهد کتبی و بعد تر ، تر هم با همون قیافه از خیابون های اصلی پناه اوردند به خیابون های فرعی (.

    اما یکی هم حرف قشنگی می زد که " ایمان مردم رو تقویت کنید این مسئله خودش حل میشه ، تا دل رو پاک نکیند نمیتونید

    ظاهرشون رو درست کنید " ( اینو نمیدونم که این حرف کارشناسی شده یا نه ولی حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند و البته

    نمیشه جامعه رو هم به همین وضع رها کرد ) .

    حرف برا گفتن زیاده و مثل همیشه وقت برا گفتن و نوشتن نیست و از آنجایی که قلم من الکن است در این باب پیشنهاد می کنم

    به مطلبی مرتبط با همین موضوع در وبلاگ رند مراجعه کنید و اگر تونستین کتاب محمد شجاعی با عنوان " در و صدف " رو هم مطالعه کنید.

    یا علی


    قدم رنجه ها ()
    ---------------------------------------------------
    <      1   2   3      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
     Atom 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 228871
    بازدید امروز : 47
    بازدید دیروز : 6
    ... فهرست موضوعی یادداشت ها...
    شیطان[2] . صبح . ضریح . علم . عید فطر . کتاب . کوچه . گناه . ماه رمضان . محمدزاده . ولی امر مسلمین . ولی فقیه . 22 بهمن . آدم . امام خامنه ای . امام زاده . امام غایب از نظر . انتخابات . انحراف . باران . بندگی . بیداری اسلامی . حجاب . خانه . خدا . خطبه های نماز جمعه . دریا . دعا . دعای ندبه . دل . دل ها . دهه فجر . دیوانه . روضه . زخم . زنجیر . ساحل . سردار شوشتری . شهید .
    ............. بایگانی.............
    روز نوشت
    از یک کنار !!
    طهورا
    نگین زمان 1
    جبهه ی سردشت ...
    فروردین 1386
    آبان 1386
    آبان 1387
    آذر 1387
    اردیبهشت 1388
    مرداد 1388
    شهریور 1388
    اسفند 88
    اردیبهشت 89
    تیر 89
    شهریور 89
    بهمن 89
    دی 89
    اسفند 89
    فروردین 90
    اردیبهشت 90
    مرداد 90
    شهریور 90
    مهر 90
    آبان 90
    دی 90
    اسفند 90
    فروردین 91

    ........... درباره خودم ..........
    ســراج
    سراج
    ما نیز گشته ایم ؛ :: و آن شیخ نیز با چراغ همی گشت ... :: آیا تو نیز ، چون او ، انسانت آرزوست ؟

    .......... لوگوی خودم ........
    ســراج
    .......لوگوی دوستان ........



    ....... رفقا .......
    دریـــــای دل
    کفتــــــــــــــــر
    زهرا کوچولو
    طلبه های ونوسی
    حاجی کبوتر
    وتر
    هوالشافی
    عکاس مسلمان
    راحیل
    روضه های ما
    خط خطی های یک طلبه
    شاهد بیاورم...؟
    یک لیوان انار
    کاتب باشی
    وائل
    طلبه ای که خیلی وقته ننوشته
    و ما أدراک ....؟
    سر درد
    مشترک مورد نظر
    محسن حدادی
    نردبان خیال
    از دوشنبه تا جمعه
    مرگ آگاهی
    طرح ولایتی های دانش آموز
    قافـله شهدا
    کامران نجف زاده
    م. ازغدی (جهادگران)
    پا منبری
    ازدواج نوشت
    پنجره

    ............آوای آشنا............

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........