سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، دوست دارد به کارهای مباح عمل شود، همان گونه که دوست دارد به واجباتش عمل کنند .خداوند، مرا با دین راحت و آسان برانگیخت : دین ابراهیم . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
ســراج
عید دل ها!
  • نویسنده : سراج:: 89/6/21:: 12:22 عصر
  •  

    جمعه عید دل ها بود. دل هایی از جنس بلور اشک شب های قدر. دل هایی از جنس دعای سحر. دل هایی به سن یک ماه بندگی.

    شاید اگر روزی بخواهیم سن دل ها را محاسبه کنیم باید تعداد ماه های مبارکی را که بندگی کرده محاسبه کنیم و بهتر بگویم تعداد لحظه هایی را که برای خدا خالص بوده است. و آنجاست که امثال منی شرمنده می شوند از نو پایی دلشان...

    از اینکه هنوز دلشان راه رفتن برای خدا را یاد نگرفته، هنوز زبانشان به ذکر خالص برای خدا باز نشده یا اگر هم باز شده، لکنت دارد و میگیرد، از اینکه حرف زدن و حرف نزدن برای خدا را یاد نگرفته. یاد نگرفته وقتی دلش زمین می خورد دستش را با ذکر یاعلی به زانو بگیرد و بلند شود.

    دیروز انبوهی از دل ها را دیدم که مشتاقانه به سوی به سوی حرم می دوند، تا به شکرانه یکماه بندگی در کنج حرم امام رضا (ع) نماز بخوانند.

    دلم خوش بود که دل من هم در خیل این همه دل، دارد می دود. جو گرفته بودش!! می دانم که جوگیر شده بود. آخر دل من را چه به شکر؟ شکرانه کدام بندگی؟؟!!؟

    اما حالش را نگرفتم. گذاشتم خوب بدود، تا نفس نفس بزند مثل دل های دیگر. تا جرات و جسارت شکرگذاری داشته باشد. حداقل شکر همان نفس نفس زدن های لحظه آخر.

    درکش می کردم که چقدر اشتیاق دارد. ولی خب شیطنت هایش را کرده بود حتی در همین یک ماه رمضان که دست و پای شیطان بسته بود. اما گفتم حالا که جو گرفته اش، توی ذوق دلم نزنم. گذاشتم رها بدود.

    حتی پایش را برهنه کرد از شدت جوزدگی. به پاس همان چند لحظه نفس زدن، نعلین گناهش را از پا کند. نمی دانید چه لذتی داشت با دلی پا برهنه در صحن های حرم بدوی. دلی که نعلین گناهش را به دست گرفته بود، تا یادش نرود شرمندگی را. تا یادش نرود که پاک نیست. تا وقتی قنوت می گیرد نعلین گناهش را در دست داشته باشد و بداند حتی پس از یکماه هم دست خالی درِ خانه صاحب دلش. تا وقتی 5 مرتبه تکرار می کند: « اللهم اهل الکبریاء و العظمة ... و اهل العفو و الرحمة و اهل التقوی و المغفرة ...»، یادش باشد که خدایش که خدایش حتی دست پرگناهش را رد نمی کند. چرا که « الذی جعلته للمسلمین عیدا...»

    نماز که تمام شد دست دلم را گرفتم و توی حرم چرخاندمش، چقدر سبک شده بود... .دست در دست دلم پیاده راه افتادم به سمت خانه.

     

     


    قدم رنجه ها ()
    ---------------------------------------------------
    خسته نیستم، اما بیا ...
  • نویسنده : سراج:: 88/6/12:: 3:16 عصر
  •  

    دیشب تا خود صبح قدم زدم تو را، در تمام کوچه پس کوچه های زندگی .

     پیاده رفتم به هر طرف که نشانی از تو داشت...

    خسته نیستم اما بیا و دعا کن که قرار ما زودتر برسد....
     

    بعد نوشت: 1. این چند خط دیشب موقع خفتن در کوچه پس کوچه های ذهنم رژه رفتند، من هم در آن تاریکی قلمی جز موبایل نداشتم. یادداشتش کردم تا آرام بگیرد.

    2.این روزها به فکر دست و پای بسته ی شیطانم و اینکه چه قدر من در ساختن زنجیر به خودکفایی رسیدم!

    3. این روزها و تمام روزها وقتی سوار اتوبوس میشوم به این فکر می کنم که کاش نشستن بر روی صندلی را هم می شد جیره بندی کرد، وقتی ضعف کرده ای و  دستآویزی به جز نرده های اتوبوس نداری.(اگر من نشسته بودم بعید میدانم با این جیره بندی موافقت می کردم!)


    قدم رنجه ها ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
     Atom 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 228830
    بازدید امروز : 6
    بازدید دیروز : 6
    ... فهرست موضوعی یادداشت ها...
    شیطان[2] . صبح . ضریح . علم . عید فطر . کتاب . کوچه . گناه . ماه رمضان . محمدزاده . ولی امر مسلمین . ولی فقیه . 22 بهمن . آدم . امام خامنه ای . امام زاده . امام غایب از نظر . انتخابات . انحراف . باران . بندگی . بیداری اسلامی . حجاب . خانه . خدا . خطبه های نماز جمعه . دریا . دعا . دعای ندبه . دل . دل ها . دهه فجر . دیوانه . روضه . زخم . زنجیر . ساحل . سردار شوشتری . شهید .
    ............. بایگانی.............
    روز نوشت
    از یک کنار !!
    طهورا
    نگین زمان 1
    جبهه ی سردشت ...
    فروردین 1386
    آبان 1386
    آبان 1387
    آذر 1387
    اردیبهشت 1388
    مرداد 1388
    شهریور 1388
    اسفند 88
    اردیبهشت 89
    تیر 89
    شهریور 89
    بهمن 89
    دی 89
    اسفند 89
    فروردین 90
    اردیبهشت 90
    مرداد 90
    شهریور 90
    مهر 90
    آبان 90
    دی 90
    اسفند 90
    فروردین 91

    ........... درباره خودم ..........
    ســراج
    سراج
    ما نیز گشته ایم ؛ :: و آن شیخ نیز با چراغ همی گشت ... :: آیا تو نیز ، چون او ، انسانت آرزوست ؟

    .......... لوگوی خودم ........
    ســراج
    .......لوگوی دوستان ........



    ....... رفقا .......
    دریـــــای دل
    کفتــــــــــــــــر
    زهرا کوچولو
    طلبه های ونوسی
    حاجی کبوتر
    وتر
    هوالشافی
    عکاس مسلمان
    راحیل
    روضه های ما
    خط خطی های یک طلبه
    شاهد بیاورم...؟
    یک لیوان انار
    کاتب باشی
    وائل
    طلبه ای که خیلی وقته ننوشته
    و ما أدراک ....؟
    سر درد
    مشترک مورد نظر
    محسن حدادی
    نردبان خیال
    از دوشنبه تا جمعه
    مرگ آگاهی
    طرح ولایتی های دانش آموز
    قافـله شهدا
    کامران نجف زاده
    م. ازغدی (جهادگران)
    پا منبری
    ازدواج نوشت
    پنجره

    ............آوای آشنا............

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........