....رفیقمان افقی شد و حقیقتش را بخواهید را بخواهید چون مادرش او را به من سپرده بود ( قربون بزرگی خدا برم نمی دونم مامانم من رو به کی سپرده بود !) حسابی نگرانش بودم .
تا به گوش مسئولین امر رساندم که بابا ! یکی داره تلف میشه ، کمی طول کشید . اما خب بلافاصله یه تاکسی گرفتند ( من نمینمیدونم یک اردوی تخصصی اونم چار روزه یک ماشین نیاز نداره شاید کار ضروری پیش بیاد یا مثل رفیق ما مسئله اورژانسی بشه - اینم یه انتقاد دیگه !!!) من و رفیقم و خواهر جناب احسان بخش و یک حاج خانومی که نمیدونم کی بود با تاکسی رفتیم و جناب احسان بخش هم با یک موتور در نقش راه بلد و یا بادی گارد جلو حرکت می کرد .
به درمانگاه رسیدیم که پس از تزریق سرم و چند آمپول البته به تجویز پزشک برگشتیم محل همایش .
حال و روز من هم دست کمی از رفیقم نداشت با این تفاوت که من اعتماد به نفس داشتم که نه من هیچ طوریم نیست !!
یه آبی به سر و صورتم زدم و بعد وضو گرفتم و برای نماز آماده شدم .
سرم داشت از درد منفجر می شد ، نمیدانم نماز را چه طور و کی تمام شد ، فقط یادم می آید که رفتم کنار وسایلم و مثلا خوابیدم . اما چشمتان روز بد نبیندد سر درد و نتایجش ( سر گیجه ، گلاب به رویتان حالت تهوع و ...) را بستن چشمانم فقطط در تنهایی تحمل کردم . بگذریم ناهار خوردیم و دوباره بنده چپه شدم .
کالس عصر هم حدود 3/30 شروع میشد و من که از کلاس های صبح و سخنرانی دکتر موذن زاده یا موذنی بی بهره مانده بودم ، مشتاقانه منتظر بودم تا با آرامش در کلاس عصر شرکت کنم اما همان سر درد و ... نگذاشت .
استاد فیاض بسیار سریع و مفید صحبت می کرد و با وجود سر دردم فقط کلیات جلسه یادم می آید .
وی از شکسته شدن مرز ادیان در اینترنت گفت ، از ترویج فرقه اهل حق به ویژه موسیقی شان صحبت کرد .
دکتر فیاض همچنین نسبت به ترویج شیعه تصوفی و شیعه های باز تولیدی انحرافی غربی و ورود آن به ایران هشدار داد و اظهار داشت : آنها با شما وبلاگ نویسان وارد دیالوگ می شوند ، لذا ضروری است که دین های مختلف به ویژه شیعه را به خوبی بشناسید .
ایشان همچنین بیان داشت : مهارت در گفتگو ، بنیاد آینده را تشکیل می دهد و وهابی ها در این زمینه از ما موفق تر بوده اند . ما هنوز وهابیت را نشناختیم ، آن هم وهابی شیعه را !!!!( وجدانی این یکی را زد وسط خال !)
فیاض تاکید کرد : وهابی یک نوع روش تفکر است تا سنیــــزم .
من همینجور هاج و واج اطلاعاتی مانده بودم که با سرعت برق از دهانش خارج میشد . یه جورایی کم آوردم ، نه ، کم نیاوردم شاید بشه گفت ، احساس کردم خیلی عقب هستم یعنی به عنوان یک بچه مذهبی ( اصطلاحا") اون هم از نوع وبلاگ نویس ( البته می گن ، ادعایی در این زمینه ندارم ) نتوانستم به وظیفه ام عمل کنم نه من که خیلی ها گرفتار این عدم شناخت جایگاه خود در جامعه یا بالاتر از آن ، در هستی هستند .
این را گفتم یاد مطلبی افتادم که دکتر مرتضی آقا تهرانی در موضوع " رفتار شناسی انسان منتظر " می گفت .
ایشون می گفت من معتقدم برای ظهور حضرت حجت (عج) باید عده ای را تربیت کرد که پاک پاک باشند ، احیاء دین خدا و حرکت در مسیر رضای الهی انسانی را می طلبد که فطرتش خیلی دستکاری نشده باشد و جوان این خصلت را دارد .
استاد تاکید کرد : با این وجود صرفا تقوا کافی نیست ، مروت ، جوانمردی ( این قسمت را خیلی فسفری بخوانید !!!) ، به موقع حضور پیدا کردن ، شناخت زمان و مکان مناسب و شناخت موقعیت ها یک امر جدی است .
شما بچه مسلمان ها ! باید جایگاه و پایگاه خود را در دنیا بشناسید .
یه روایتی نقل کردند که مضمونش این بود : کسی که عالم به زمان باشد خطا و اشتباه به سوی او هجوم نمی آورد .
دکتر آقا تهرانی با اون لهجه شیرین اصفهانی اش ادامه داد : اینکه شما بدانید در مسیر رسیدن به اما عصر عج کجای کارید ؟ اصلا در مسیر هستید ؟ اگر هستید کجای مسیر هستید و تا به حال چه اندازه از این مسیر را طی کرده اید ؟ ... اینها همه نیازمند شناخت است .
با این جمله نقل قولم رو از ایشون ختم کنم که فرمودند : آنهایی که در مسیر هستند بالاخره در این مسیر یک روز با آقا برخورد خواهند داشت !
حالا اینهمه آسمون و ریسمون به هم بافتم که بگویم : ما به عنوان وبلاگ نویسان دینی مطالعه و پژوهشمان خیلی کم و یا حتی به جراءت میشه گفت ، صفر است . پس باید یک مقدار بجنبیم و به قول عزیزی " دیگر نباید خفت و .... تا فرصت هست مرور کنیم روزی را که موعود بیاید ...." .
تقریبا آخرین صحبت های دکتر فیاض این بود که باید با زبان نوشتارری به عالم وجودی مخاطب پی ببرید و بتوانید مخاطب خودتان را بشناسید و پیدا کنید . خلاصش یعنی همان مخاطب شناسی .
جلسه عصر روز اول هم با اعمال شاقه ( وضعیت به هم ریخته جسمی من ) به پایان رسید و من هنوز نشسته بر صندلی آمفی تئاتر مات و مبهوت ، غرق در حرفهایی بودم که دکتر فیاض ایراد کرد ، میتونم به جرات بگم بمباران اطلاعات بود این همایش و البته ....
ادامه دارد ...