نمی دانم تجربه داشته اید یا نه؟ حتما داشته اید، حتما تا به حال قرارهای زیادی گذاشته اید با خود و خدایتان. قرار گذاشتید که فلان کار را برای خدا انجام دهی چه سخت و چه آسان! که خالص باشی برای پروردگارت.
همین نیت کافی است که امواج و نیروهای اهریمنی هجوم بیاورند به طرف تو، تا سرعتت را بگیرند حتی زمینت بزنند. در این زمان های حساس، این لحظه های کنکور دکترا و حتی تخصص زندگی غفلت بد دردی است به خدا! این که قرارت یادت برود با خدایت. همین لحظه هاست که اگر با توکل زانوی اُشتُرَت را نبندی با مغز میخوری زمین و مغزت پاش پاش می شود روی زمین غفلت!!
به نظر من غفلت مهمترین دستاویز شیطان است برای پیشبرد اهدافش. غفلت فرصتی است که ما در اختیار شیطان می گذاریم تا گولمان بزند، تا راه بندگی را گم کنیم، تا حتی اینکه به جای گردیدن دورِ خدا، دورِ شیطان بگردیم.
مثلا تصمیم می گیریم برای رضای خدا ( هیچ قصد دیگری واقعا در کار نیست فقط خدا!! ) یک لیوان آب بدهیم دست همسرمان. کافی است به هر دلیلی حضرت همسر کم توجهی کند و کافی تر آنکه غفلت کنیم در همان لحظه. آنجاست که می نشینیم و آسمان و ریسمان به هم می بافیم که فلان و بهمان، به زبان هم نیاوریم کافی است از ذهنمان رَد شود و از دلمان بگذرد( کریمی و بزرگی خدا جای خود البته) این یعنی فاتحه!
کریمیِ خدا هم اینجاست که که یادمان بیاید ما قرار بود این کار را برای خدا انجام دهیم و اصلا مهم نیست همسر کم توجهی کرده باشد ( حالا بعداً می شود سِرِّ این کم توجهی را دریابید! ) یادمان بیاید که با خدا معامله کردیم نه با همسر.
ثانیه ثانیه های زندگی همین است. در حال معامله ایم حال یا با خدا یا با خلق خدا. با خدا معامله کردن سختی خودش را دارد الکی که نیست خریدار متاعت خداست ( غلیظ بخوان "خدا" !!!) . شیطان از هر وسیله ای و حربه ای برای وسوسه استفاده می کند تا ما سود نکنیم، تا با خدا معامله نکنیم.
تا به حال چقدر معامله کردیم با خدا و تا آخر مردانه پای حرفمان ایستاده ایم؟ چقدر سود کردیم و چقدر زیان؟!
آهای بنی آدم، بچه شیعه خودت را دست کم نگیر. خودت را کم مفروش.
لحظه لحظه ی زندگی ات به خدا بفروش و قُمار کن هستی ات، خریدار تو خداست....