سلام . چرا ديگه نيستيد ؟
ما هم دلمون تنگ شده . يعني دلم براي ديدن يه آدم مخلص كم شده
بسم الله ...
فانوس ! ياد خونه ي پدر بزرگ افتادم و بچگي هاي خودم ! ...
دلتنگيتون پايدار ...
خورشيد با من همسايه است .
پشت پيچ چند كوچه
خانه كوچكي ست كه معماريش به دوره الست برمي گردد
و حياطي ست كه باغچه ندارد
زيرا گلهاي فطرت ، از قالي اتاق هايش سبز مي شود .
خورشيد من هنوز ،
خورشيد من هر روز ،
از دريچه اي كوچك مي گذرد تا از ايوان كوتاه نگاه من طلوع كند .
خورشيد من بر كرسي سفيد عرفان
براي هميشه نشسته است
روي يك ايوان كوتاه
ايوان جماران .