اولا سلام .
ثانيا نه به اون دير نوشتن ها نه به اين تند نوشتن ها كه ما به گردش هم نمي رسيم .
ثالثا منفجر شده و ما خبر نداريم . نه اينترنت ، كه سي دي و زيراكس و بنر و ويدئو و تلويزيون و . . .
رابعا من نشريات دست نويس چرب .... را مي بوسم و به اين بوسه هم افتخار مي كنم و هم دليل دارم . دليلش اينكه اولا معلوم است زيادي و خوشگلي امكانات زير دل نگارنده اش نزده تا تصميم به طبع مطبوعه بزند بلكه خيلي حرفها داشته كه از زور سر ريز شدن مجبور شده روي كاغذ چرب بريزد ولو به صورت دست نويس ( همون رسيدن از مظروف به ظرف). دليل دوم اينكه اخلاص اين نشريات بيشتر است و خودنماييش كمتر .
خامسا چرا ما خيال مي كنيم بايد كار خوبي كرده باشيم كه خدا چيز خوبي قسمتمان كند و يا برعكس قسمت نشدن چيزي دال بر يك كار ناشايست از ما باشد ؟
لطف خدا و فضل خدا مجاني است . ذلك فضل الله يوتيه من يشاء . يك سر سوزن گمان به اين كه فلان كار من را لايق اردوي غرب كرده ، مي شود آتشي به خرمن هر چه به دست آورده ايم . من برعكسش را هم سراغ دارم . چرا هر وقت خطايي از ما سر مي زند و اگر به خودمان باشد دور و بر حرم هم چرخ نمي خوريم از خجالت ، خدا به بهانه اي مارا به حرم يا مسجد يا هيئت مي كشاند ؟ حساب خدا با ما فرق مي كند . بنده هر چي بد تر ، به هيئت و حرم و جنوب و غرب محتاجتر . عكس اين هم قابل تصور است . يعني سزاي بنده خوب حشر ونشر با خوبان است . همين است كه هر جا مي روي خوب و بد با هم قاطي اند . خدا با هر كسي يك كاري دارد.
مهم شكر در هر حال و انجام وظيفه در همان حال است . اگر اينطور باشد ، بايد گفت خدا را شكر كه توفيق در خانه ماندن به ما عطا فرمود .
سادسا از خدا پنهان نيست از دوستان چه پنهان ، خيلي هوس غرب را كرده ام . ولي اميدوارم از هوس قبلي ام ناكام نمانم و آن هم يك سفر شخصي به جنوب با اخوي بزرگم است .
سابعا ببخشيد كه طولاني شد .
ثامنا بر گل روي امام ثامن ضامن صلوات .