چشم بد دور، عمرتان بسیار / کس نبیند ملالتان آقا!
ما نمردیم خون دل بخوری / تخت باشد خیالتان آقا!
هست خاموشیات پر از فریاد / در تو آرامشی است طوفانی
«الذی انزل السکینه» تو را / کرده سرشار از فراوانی
این حماسه همه ز یمن تو بود / گرچه از آن مردمش خواندی
رهبرا! تا ابد ولی محبوب / در دل عاشقان خود ماندی
نسل سوم چو نسل اول هست / با شعف با شعور با باور
جاری است انقلاب چون کوثر / هان! «فصل لربک وانحر»
جان ایران! چه شد که جانت را / جان ناقابلی گمان کردی؟!
آبروی همه مسلمانان / اشک ما را چرا درآوردی؟!
جسم تو کامل است، ناقص نیست / میدهد عطر یک بغل گل یاس
دستت اما حکایتی دارد… / رَحِمَ اللهُ عَمِی العباس!
میلاد عرفان پور
پی نوشت:راحت ازین تصویر نگذشتم...
مهربانم؛ زبان قاصر است ازبیان این همه غم که با دیدن نماز اینگونه تان بر دلم نشسته است...
نمازتان را نشسته نخواندید اما دلم و کمرم شکست ... دست مجروح بر پایتان گذاشتید. روضه ها موج می زند در سرم، در دلم، در جانم...
از کی نمازتان را اینگونه می خوانید مهربانم؟ بگذار هرکه هرچه میخواهد بگوید دیوانه شده ام امشب با دیدن این تصویر...
همان دست مجروحتان را گذاشته اید بر همان پا...
خدایا نائب امام زمانم را به خودت می سپارم...