تب کردم، تب و لرز کردم این روزها.
این روزها بدجور تب کردم. تب که کردم حس کردم خبریه، حس کردم تبِ جنوبِ، تب مناطق عملیاتی جنوب.
تبِ دوکوهه... ، تب دهلاویه ....، تب طلائیه.
تب قبل از نشکفتن بغض رمل های فکه و مات و مبهوتیِ شلمچه...
اما اشتباهه، اشتباه... !
این تب دنیاست. تب عفونتِ گناهه....
کسی که عفونت گناه سرتاپاشو گرفته، طلائیه راه نمیدن....
باید امسال تو همین شهر، با عفونت گناهام و آلودگی شهر بسازم...
رفتنی در کار نیست...
میخوام عاشق بشم اما، تب دنیا نمیذاره
سرِ راهِ بهشتِ من، درخت سیب میکاره